حال و هوای عید و خونه تکونی
آخجون عید... سلام عزیزدل مامان.قربونت برم خیلی دلم واسه وبلاگت و بروز کردنش تنگ شده بود یه مدتیه داریم خونه تکونی میکنیم و خیلی سرمون شلوغه عید داره میادو منم کلی ذوق و شوق دارم.بابایی دوتا کارگر آورد فرشارو شستن و منم آشپزخونه و مبلارو شستم و کلی کار کردم و دو سه روزی مزاحم مادرجون شدیم.خلاصه خیلی تمیز شد و من کیف کردم قربون پسر مهربونم بشم که اصلا مامانو اذیت نکردو گذاشت همه کارامو انجام بدم از کارای خوشمزت بگم اینکه با یه عالمی مهربونی میای و لبای خوشگلتو میذاری رو صورتمو بوس میکنی هروقت یه کار بد میکنی و دعوات میکنم چند دقیقه بعد خودت میای بغلمو یه عالمه بوسم میکنی از دیشب یاد گرفتی پیرمرد میشی کمر...